ازدیاد آدم ها آینده زمین را ترسناک کرده است ، گاهی عزراییل را در قامتی زیبا میبینم که قلم قرمزش به آینده زمین فکر میکند ، دیوانه با خود گفت و گو میکرد و دغدغه های خویش را با نخ وهم به هم وصله می کرد تا عبایی بر تن پریشانی کند .

از کوره راه میآمد ، با کفش های پاره و ژنده لباسی بر تن ، آمدنش در سکوت و همیشه در رفتنش بلوایی بود ، چوب نازکی در دست داشت مثل همیشه آن را در هوا می چرخاند و با خود حرف میزد ، و حرف هایش دل داشت .

راوی سراغ پیامبر را از دیوانه گرقت :

راوی : از پیامبر خبری داری

دیوانه : سال ها پیش از این پیامبر گفت که آمده ام بمانم ، تو شاهد ماندنش بودی ؟

راوی : خیر

دیوانه : ولی من شاهدش بودم ، او ماند ولی در سکوت ولی بی حرکت ، آنقدر ساکت که تو حتی بودنش را حس نمی کنی !

راوی : آفتاب سوزان مغز ترا آزرده و اینگونه بر زبانت بیهوده مینشیند

دیوانه از این سخن برآشفت ، چوب نازکش را بر زمین کشید و راه افتاد هرچه دورتر میشد صدای کشیده شدن چوب بر زمین بیشتر میشد بلند تر می شد بیشتر و بلند تر گویی کوه دماوند را بر پشت چوب نشانده  تا جاییکه از رعد برق ترسناک تر و از طوفان مخرب تر شد وحشت واقعی  ظرف چند دقیقه سایه انداخت همه بیرون آمده بودند ، رودخانه می غرید ، ابرهای تیره تر از شب پیچ و تاب خوران در هم فرو می رفتند ، روز بود اما سیاهی و ظلمت شب چهره ای وهم انگیز و هولناکی بوجود آورده بود،

جمعیت به دنبال  دیوانه می دوید .

راوی از همه نزدیک به دیوانه فریاد می زد : بس است همه چیز را نابود میکنی هوار میکشید بس کن

دیوانه میخندید و دور تر میشد ، راوی از بس داد و فریاد کرد خسته و در مانده بر زمین افتاد و از حال رفت .

ساعت ها گذشت ، وقتی راوی چشم گشود صدای پرندگان و ترنم جویبار حکایت از آرامش داشت نیم خیز شد سر به هر سو چرخاند سکوت بود و آرامش   به حرف های دیوانه فکر میکرد ، ماندن ، سکوت ، دیده شدن و سکه ی تماشا ! که میان پشت و رویش اینقدر میتواند فاصله باشد .

 

سکه تماشا

، ,راوی ,دیوانه ,تر ,زمین ,سکوت ,بر زمین ,راوی از ,را بر ,در سکوت ,را در

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Shahrad Film اخبار جامع تخصصی سئو حرفه ای سلیس نیوز قناری مطالب اینترنتی قاليشويي فارسي دانلود فیلم 2020 gachsaran سایت کنگره ملی 3535 شهید استان زنجان avazestan